مهم ترین مسئله درباره معیارهای زهد و رغبت، «پایداری» و «ناپایداری» است. چیزی شایسته دلبستگی است که پایدار باشد. این را باید به عنوان یک اصل عقلانی پذیرفت. هر آنچه ناپایدار است، شایسته دل بستگی نیست و آنچه پایدار است، شایسته دلبستگی است. دنیا از آن جهت که ناپایدار است، شایسته دل بستگی نیست و آخرت چون پایدار است، شایسته دلبستگی است. بنابراین، رغبت انسان باید به چیزی تعلق بگیرد که پایدار باشد. لذا برای تنظیم رغبت باید دنیا و آخرت را از منظر پایدار و ناپایدار، مورد ارزیابی قرار داد؛ چیزی که در عمل، کمتر مورد توجه انسان قرار می‌گیرد و این بدان جهت است که معمولا امور پایدار، با محنت آنی و لذت آتی، توأم هستند و امور ناپایدار، با لذت آنی و محنت آتی. طبع انسان، بیشتر به سمت لذت حال و آنی کشیده می‌شود، هر چند با پیامد منفی آینده (محنت آتی)، همراه باشد.
 
به بیان دیگر، هر یک از امور پایدار و ناپایدار، همانند سکه، دورو دارند: یک روی سکه ناپایدار، لذت آنی و روی دیگر آن، محنت پایدار آینده است. همچنین یک روی سکه امور پایدار، محنت آنی است و روی دیگر آن، لذت پایدار آتی. این یک واقعیت است؛ اما همه ابعاد این واقعیت، مورد توجه انسان قرار نمی‌گیرد و معمولا انسان روی آنی و حال سکه های پایدار و ناپایدار را می‌بیند و از روی آتی و آینده آن، غافل می‌شود. از این رو، لذت آنی امور ناپایدار را با محنت آنی امور پایدار مقایسه می‌کند. با این شرایط، طبیعی است که لذت را بر محنت ترجیح می‌دهد و بر آن دل می بندد. در حقیقت، نبرد اساسی در بحث رغبت و زهد، میان پایدار و ناپایدار، و همچنین میان لذت حال و آینده است. با توجه به معیار پیش گفته که باید به امور پایدار دل بست و واقعیت بیان شده که انسان به امور ناپیدار دل می‌بندد می‌توان  نتیجه گرفت که برای تغییر رغبت باید الگوی توجه انسان را از لذت و محنت حال به الگوی «پایدار و ناپایدار، و پیامد آینده» باز گرداند. اگر این بخش از واقعیت مغفول، مورد توجه قرار گیرد، الگوی زهد و رغبت انسان نیز تغییر می‌کند و از «رغبت به دنیا و زهد به آخرت» به «رغبت به آخرت و زهد به دنیا» تبدیل می‌شود و این جز از راه شناخت، معرفت و یقین به دست نمی‌آید. پس در شناخت دنیا و آخرت، باید به بعد «پایدار و ناپایدار» توجه کرد، نه «لذت یا محنت حال».
 
لذا در روایات بسیاری و شاید بتوان گفت بیشترین چیزی که در روایات زهد، مورد توجه قرار گرفته، فانی بودن و ناپایداری دنیا، در مقابل باقی بودن و پایداری آخرت است؛ تا آن جا که گاه بدون اشاره به دنیا یا آخرت، به عنوان یک اصل اساسی، فقط از مردم خواسته شده که از آنچه ناپایدار است، دل بکنند و به آنچه پایدار است، دل ببندند. امام على (علیه السلام) با تصریح به این حقیقت می‌فرماید: « باید بی رغبتی تو در چیزی باشد که نابود می‌شود و از بین می‌رود؛ چرا که نه آن برای تو می‌ماند و نه تو برای آن می‌مانی.» و در بیانی دیگر، با اشاره به نقش محوری یقین و وابستگی زهد به آن می‌فرماید:« بی رغبتی انسان در آنچه نابود می‌شود، به اندازه یقین او به آن چیزی است که باقی می‌ماند.» به همین جهت، امام علی (علیه السلام) با اشاره به همین بعد از دنیا، زهد و رویگردانی از خانه نابودشدنی را ثمره شناخت می‌داند و بر این باور است که اگر واقعیت‌های هستی به صورتی صحیح شکل گیرند، جان و همت انسان از دنیای فانی رویگردان می‌شود. این یک اصل است که اگر این واقعیت مورد توجه قرار گیرد، به صورت طبیعی، تغییر رغبت شکل می‌گیرد. امام على (علیه السلام) تصریح می‌کند که: «برای کسی که سرعت نابودی دنیا را می‌داند، شایسته است که به آن بی رغبت شود.»
 
 از این رو، هر گاه بناست که مردم به زهد دنیا فراخوانده شوند، از وصف فانی شدن و ناپایداری برای دنیا استفاده می‌شود و در حقیقت، با این کار، آنان را به این بعد از واقعیت دنیا آگاه می سازند. در موعظه خداوند متعال به حضرت عیسی (علیه السلام) ، از دنیا با دو صفت فانی و منقطع یاد شده است: ای عیسی! در نابود شونده بی تداوم، بی رغبت باش. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در کلامی، به زیبایی، دو نکته مهم را مطرح می نماید: یکی این که رغبت باید در امر پایدار و زهد در امر ناپایدار باشد؛ و دیگری این که تحقق امر پایدار، بسته به بی رغبتی به امر ناپایدار است و این به معنای تقابل این دو با یکدیگر است: «اگر به بقا رغبت دارید، پس به دنیای نابود شدنی بی رغبت باشید.»در کلام دیگری با همین مضمون می‌فرماید: «از کسانی باشید که نابودی دنیا را فهمید. پس به آن بی رغبت شد و پایداری آخرت را فهمید پس برای آن تلاش کرد.» در برخی روایات نیز بدون آوردن واژه فنا و مانند آن، فانی بودن دنیا توصیف شده و سپس انسان به زهد در دنیا فراخوانده شده است.
 
 مثلا امام على (علیه السلام) می‌فرماید: «دنیا کوچ کرده است و می‌رود و آخرت، کوچ کنان می‌آید، و برای هر یک از آن دو، فرزندانی است. پس، از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید. هان! از دنیا گریزان آخرت خواه باشید.» امام حسن (علیه السلام)  نیز با همین ساختار می‌فرماید: «همانا دنیا سرای رنج و گرفتاری است و هر آنچه در آن است، رو به نیستی است. خداوند ما را از آن آگاه کرده تا عبرت بگیریم. از این رو ما را پیشاپیش بیم داده تا بعد از این هشدار، بهانه‌ای نداشته باشیم. پس به آنچه فنا می‌پذیرد، بی رغبت باشید و به آنچه ماندگار است رغبت کنید.»
 
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص206-203، مؤسسه علمی فرهنگی دار‌الحدیث، قم، چاپ دوم، 1394